loading...
گروه فرهنگی رهپویان عمار
ویدئو و کلیپ های تولیدی
آخرین ارسال های انجمن
عمار بازدید : 46 یکشنبه 06 مهر 1393 نظرات (0)

 

گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛‌علی مرادخانی؛ اصولا اختتامیه‌های جشنواره‌های سینمایی جالب و جذاب است. هم به خاطر هیجان انتخاب بهترین‌ها و هم به خاطر حضور بزرگان هنر هفتم. حالا هم اختتامیه یکی از همین جشنواره‌هاست. جشنواره ای که انگار بزرگترین جشنواره تاریخ سینمای کشور است و امسال هم کلی سر و صدا به پا کرد. مکان جشن، خواه ناخواه تو را یاد اختتامیه جشنواره فجر می‌اندازد: سالن همایش‌های برج میلاد. و به سبب شباهت‌ها و افتراق‌های مختلف، باز خواه ناخواه ذهن فجر دیده تو، همه چیز را قیاس می‌کند با اختتامیه فجر...

عمار بازدید : 113 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

عقیق: در روز شهادت امام باقر علیه السلام خوب است نگاهی به زندگی و شیوه زیست این امام همام بیندازیم تا بتوانیم سرلوحه ای برای زندگی خود داشته باشیم.

عمار بازدید : 127 شنبه 13 مهر 1392 نظرات (0)

انتشار خبری از نحوه اسکورت محمود احمدی​نژاد موجب شد که برخی کاربران خبرآنلاین درباره نحوه اسکورت آقایان خاتمی و هاشمی سوالاتی را مطرح کنند.

عمار بازدید : 124 جمعه 12 مهر 1392 نظرات (0)

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: من معتقدم در انتخابات امسال اگر روز سه‌شنبه یا چهارشنبه مناظره چهارم را برگزار می‌کردیم، نتیجه دیگری در انتخابات ریاست جمهوری رقم می‌خورد.

عمار بازدید : 104 سه شنبه 09 مهر 1392 نظرات (0)

عقیق: شخصی از آیت الله بهجت ره پرسید:

برای در امان ماندن از تصادفات جاده ای به چه دعایی مداومت کنیم؟

ایشان در جواب فرمودند:« به هنگام سوار شدن قرائت یک مرتبه آیةالکرسی و قرائت شش مرتبه سوره قدر مجرب است».

 

منبع: جام نیوز

عمار بازدید : 106 سه شنبه 09 مهر 1392 نظرات (0)

حبیب بر روی پشت بام خانه ایستاده بود واز آنجا که علاقه ی خاصی به سید الشهدا (ع) داشت با دیدن آن حضرت چنان به وجد آمده بود که سبب شد از بام به پایین افتاده و از دنیا برود

عمار بازدید : 109 سه شنبه 09 مهر 1392 نظرات (0)

عقیق: در جریان دیدار چندی پیش مداحان و شاعران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب ، سید مهدی میرداماد پس از مداحی ، چفیه رهبر انقلاب را از ایشان درخواست کرد.

عمار بازدید : 88 دوشنبه 08 مهر 1392 نظرات (0)

مرحوم آیت الله العظمی سید احمد خوانساری بیماری زخم معده داشتند که احتیاج به عمل جراحی داشت، از طرفی ایشان سالخورده و از لحاظ جسمی ناتوان بودند و تحمل جراحی بدون بی هوشی نیز ممکن نبود.

عمار بازدید : 99 دوشنبه 01 مهر 1392 نظرات (0)

«این کتاب جواهر لعل نهرو - نگاهى به تاریخ جهان - را بخوانید؛ در بخشى که دخالت و نفوذ انگلیس‌ها در هند را بیان می‌کند، تصویر می‌کند، تشریح می‌کند - او آدمى است هم امین، هم مطّلع - می‌گوید صنعتى که در هند بود، علمى که در هند بود، از اروپا و انگلیس و غرب کمتر نبود و بیشتر بود. انگلیس‌ها وقتى وارد هند شدند، یکى از برنامه‌هایشان این بود که جلو گسترش صنعت بومى را بگیرند. خب، بعد کار هند به آنجا می‌رسد که ده‌ها میلیون آن وقتها، صدها میلیون در دوره‌هاى بعد، فقیر و گدا و خیابانْ‌خواب و گرسنه‌ى به معناى واقعى داشته باشد؛ آفریقا همین‌جور است؛ بسیارى از کشورهاى آمریکاى لاتین همین‌جورند. پس نظام سلطه علاوه بر اینکه جنگ‌افروز است، فقرآفرین است.»
بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۱۳۹۲/۰۶/۲۶

عمار بازدید : 128 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)

به گزارش جهان به نقل از فارس، به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام، چهل حدیث کوتاه و نورانی از ایشان را تقدیم مخاطبان گرامی می‌کنیم.

عمار بازدید : 131 یکشنبه 10 شهریور 1392 نظرات (0)

لازم به ذکر است هزینه سفر 4 روزه هاشمی رفسنجانی به مازندران علاوه بر شرکت در مراسم سالگرد آیت‌الله حاج شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی و استراحت به همراه خانواده در مناطق جنگلی سوادکوه، نور و کلاردشت، به هزینه دولت خواهد بود.

عمار بازدید : 111 جمعه 08 شهریور 1392 نظرات (0)


شهید رجایی در روز دوشنبه 12 مردادماه 1360 وارد دفتر ریاست جمهوری شد، این درحالی است که شهید رجایی کمتر از یک‌ماه در دفتر ریاست جمهوری ماند و در روز یکشنبه 8 شهریورماه سال 1360، همراه با نخست‌وزیرش محمدجواد باهنر ترور شد.
 

عمار بازدید : 167 جمعه 01 شهریور 1392 نظرات (0)

به گزارش رجانيوز، «سلمان حدادي» يك مولوي وهابي بود؛ كسي كه خودش مي‌گويد بين 500 تا 1000 فرد سني مذهب را وهابي كرده است. اما يك بار نشستن در مجلس عزاي سيدالشهدا(ع) كار را بجايي مي‌رساند كه همان مبلغ وهابي شيعه شود و در اين مسير سختي‌هايي ببيند كه تحمل يكي از آنها براي ما قابل تصور نيست. خواندن زندگينامه سلمان حدادي را از دست ندهيد.

rasar بازدید : 133 یکشنبه 20 مرداد 1392 نظرات (0)

در یکی از روزهای سال 1362 ، زمانی آیت الله خامنه ای ، رییس جمهور وقت ، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری ، واقع در خیابان پاستور خارج می شد ، در مسیر حرکتش تا خودرو ، متوجه سر و صدایی شد که از همان نزدیکی شنیده می شد.

صدا از طرف محافظ ها بود که چند تای شان دور کسی حلقه زده بودند و چیز هایی می گفتند. صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد می زد : «آقای رییس جمهور! آقای خامنه ای! من باید شما را ببینم» . رییس جمهور از پاسداری که نزدیکش بود پرسید: «چی شده ؟ کیه این بنده خدا؟» پاسدار گفت: «نمی دانم حاج آقا! موندم چطور تا این جا تونسته بیاد جلو.ٰ» پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود ، وقتی دید رییس جمهور خودش به سمت سر و صدا به راه افتاد ، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: « حاج آقا شما وایسید ، من می رم ببینم چه خبره» بعد هم با اشاره به دو همراهش ، آن ها را نزدیک رییس جمهور مستقر کرد و خودش رفت طرف شلوغی. کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگشت و گفت: «حاج آقا ! یه بچه اس. می گه از اردبیل کوبیده اومده این جا و با شما کار واجب داره . بچه ها می گن با عز و التماس خودشو رسونده تا این جا. گفته فقط می خوام قیافه آقای خامنه ای رو ببینم ، حالا می گه می خوام باهاش حرف هم بزنم».

رییس جمهور گفت: « بذار بیاد حرفش رو بزنه. وقت هست».

لحظاتی پسرکی 12-13 ساله از میان حلقه محافظان بیرون آمد و همراه با سرتیم محافظان ، خودش را به رییس جمهور رساند. صورت سرخ و سرما زده اش ، خیس اشک بود . هنوز در میانه راه بود که رییس جمهور دست چپش را دراز کرد و با صدای بلند گفت: «سلام بابا جان! خوش آمدی» پسر با صدایی که از بغض و هیجان می لرزید ، به لهجه ی غلیظ آذری گفت: « سلام آقا جان! حالتان خوب است؟» رییس جمهور دست سرد و خشکه زده ی پسرک را در دست گرفت و گفت :« سلام پسرم! حالت چطوره؟» پسر به جای جواب تنها سر تکان داد. رییس جمهور از مکث طولانی پسرک فهمید زبانش قفل شده. سرتیم محافظان گفت :« اینم آقای خامنه ای! بگو دیگر حرفت را » ناگهان رییس جمهور با زبان آذری سلیسی گفت: « شما اسمت چیه پسرم؟» پسر که با شنیدن گویش مادری اش انگار جان گرفته بود ، با هیجان و به ترکی گفت:« آقاجان! من مرحمت هستم. از اردبیل تنها اومدم تهران که شما را ببینم.»

آقای خامنه ای دست مرحمت را رها کرد و دست رو ی شانه او گذاشت و گفت:‌« افتخار دادی پسرم. صفا آوردی . چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچه ی کجای اردبیل هستی؟» مرحمت که حالا کمی لبانش رنگ تبسم گرفته بود گفت: « انگوت کندی آقا جان! » رییس جمهور پرسید: « از چای گرمی؟» مرحمت انگار هم ولایتی پیدا کرده باشد تندی گفت: « بله آقاجان! من پسر حضرتقلی هستم» .آقای خامنه ای گفت: « خدا پدر و مادرت رو برات حفظ کنه.»

مرحمت گفت: « آقا جان! من از ادربیل آمدم تا این جا که یک خواهشی از شما بکنم.» رییس جمهور عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرد و گفت: « بگو پسرم. چه خواهشی؟»

-آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم(ع) نخوانند!

-چرا پسرم؟

مرحمت به یک باره بغضش ترکید و سرش را پایی انداخت و کلماتی بریده بریده گفت: « آقا جان ! حضرت قاسم(ع) 13 ساله بود که امام حسین(ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 سلم است ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم . هر چه التماسش می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم. اگر رفتن 13 ساله ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم(ع) را چرا می خوانند؟ » حالا دیگر شانه های مرحمت آشکارا می لرزید. رییس جمهور دلش لرزید. دستش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت و گفت:« پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است» مرحمت هیچی نگفت. فقط گریه کرد و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می رسید.

رییس جمهور مرحمت را جلو کشید و در آغوش گرفت و رو به سرتیم محافظانش کرد و گفت :« آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ... تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است. هر کاری دارد راه بیاندازید. هر کجا هم خودش خواست ببریدش.بعد هم یک ترتیبی هم بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل. نتیجه را هم به من بگویید»

آقای خامنه ای خم شد ، صورت خیس از اشک مرحمت را بوسید و گفت : « ما را دعا کن پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن. سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» و...

کمتر از سه روز بعد ، فرمانده سپاه اردبیل ، مرحمت را خوشحال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد. حکم لازم الاجرا بود. می توانست باز هم مرحمت را سر بدواند و لی مطمئن بود که می رود و این بار از خود امام خمینی حکم می آورد. گفت اسمش را نوشتند و مرحمت بالا زاده رفت در لیست بسیجیان لشکر 31 عاشورا.

*

مرحمت به تاریخ هفدهم خرداد 1349 در یک کیلومتری تازه کند «انگوت» در روستای «چای گرمی»، متولد شد. امام که به ایران برگشت ، مرحمت کلاس دوم دبستان بود. 13 ساله که شد ، دیگر طاقت نیاورد و رفت ثبت نام کرد برای اعزام به جبهه. با هزار اصرار و پادرمیانی کردن این آشنا و آن هم ولایتی ، توانست تا خود اردبیل برود ، اما آن جا فرمانده سپاه جلوی اعزامش را گرفت. مرحمت هر چه گریه و زاری کرد فایده ای نداشت. به فرمانده سپاه از طرف آشناهای مرحمت هم سفارش شده بود که یک جوری برش گردانید سر درس و مشقش. فرمانده سپاه آخرش گفت : «ببین بچه جان! برای من مسئولیت دارد. من اجازه ندارم 13 ساله ها را بفرستم جبهه. دست من نیست.» مرحمت گفت : «پس دست کی است؟» فرمانده گفت: «اگر از بالا اجازه بدهند من حرفی ندارم» همه این ها ترفندی بود که مرحمت دنبال ماجرا را نگیرد. یک بچه 13 ساله روستایی که فارسی هم درست نمی توانست صحبت کند ، دستش به کجا می رسید؟ مجبور بود بی خیال شود. اما فقط سه روز بعد مرحمت با دستوری از بالا برگشت .

مرحمت بالازاده تنها یک سال بعد ، در عملیات بدر ، به تاریخ 21 اسفند 1363 با فاصله بسیار کمی از شهادت مرادش ، مهدی باکری ، بال در بال ملائک گشود و میهمان سفره ی حضرت قاسم (علیه السلام) گردید.

از مرحمت بالازاده ، وصیت نامه ای بر جای مانده است که متن کامل آن را در زیر می خوانید. وصیت نامه ای که نشان می دهد روحش نمی توانست در کالبد 13 ساله اش آرام بگیرد:

وصیت نامه مرحمت بالازاده جمعی لشکر عاشورا ،گردان علی اکبر

به نام خداوند بخشنده مهربان

از اینجا وصیت نامه ام را شروع می‌کنم. با سلام بیکران به پیشگاه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و با سلام بیکران به رهبر مستضعفان، ابراهیم زمان، خمینی بت شکن و با سلام بیکران به مردم ایثارگر و شهید پرور ایران، که همچون امام حسین(ع) و لیلا پسرشان را به دین اسلام قربانی می‌دهند.

آری ای ملت غیور شهید پرور ایران درود بر شما، درود برشما که همیشه در مقابل کفر ایستاده اید و می‌ایستید تا آخرین قطره خونتان.

درود برشما ای ملت ایران، ای مشعل داران امام حسین تا آخرین قطره خونتان از این انقلاب و از رهبر این انقلاب خوب محافظت کنید تا که این انقلاب اسلامی را به نحو احسن به منجی عالم بشریت تحویل بدهید.

و ای پدر و مادر عزیزم اگر این پسرتان در راه اسلام به شهادت برسد، افتخار کنید که شما هم از خانواده شهدا برشمرده می‌شوید. ای پدر و مادر عزیزم از شما تقاضایی دارم اگر من شهید بشوم گریه نکنید. اگر گریه بکنید به شهدای کربلا و شهدای کربلای ایران گریه بکنید تا چشم منافقان کور بشود و بفهمند که ما برای چه می‌جنگیم. حالا معلوم است که راه تنها یک راه است که آن راه هم راه اسلام و قرآن است. و آخر وصیت می‌کنم راه شهیدان را ادامه بدهید و اسلحه شان را نگذارید در زمین بماند.

و مادرم و پدرم چنانچه من می‌دانم لیاقت شهادت را ندارم ولی اگر خداوند بخواهد که شهید بشوم مرا حلال کنید و من هم شهادت را جز سعادت نمی دانم. یعنی هر کس که شهید می‌شود خوش به حالش که با شهدا همنشین می‌شود. و از تمام همسایه‌ها و از هم روستایی هایمان می‌خواهم که اگر از من سخن بدی شنیده اید و کارهای بدی دیده اید حلال بکنید. و برادرانم اسحله ام را نگذارند در جا بماند و خواهرانم با حجاب با دشمنان جنگ کنند. خدایا تو را قسم می‌دهم که اگر گناهانم را نبخشی از این دنیا به آن دنیا نبر.

خدایا خدایا تو را قسم می‌دهم به من توفیق سربازی امام زمان(عج) و نائب برحق او خمینی بت شکن را قرار دهی. تا در راه آنها اگر هزاران جان داشته باشم قربانی بدهم.

عمار بازدید : 137 سه شنبه 15 مرداد 1392 نظرات (0)

جوان با قیافه اى جدى و گفتارى محکم بدون اینکه لباس ما دو نفر را که لباس پیامبر(ص) است لحاظ کند، گفت : مشروب ناب خارجى در یخچال حاضر دارم و تریاک خالص افغانى در بساطم موجود است تا چاى و میوه میل کنید هرکدام را مى خواهید براى شما حاضر کنم.

عمار بازدید : 120 پنجشنبه 03 مرداد 1392 نظرات (0)

بزرگ‌ترها هنگام ماه رمضان بیشتر از قدیم یاد می‌کنند. به نظر آنها رمضان در گذشته صفای دیگری داشته و همیشه با حسرت از حال و هوای این ماه در قدیم و رسم و رسوم مردم در آن می‌گویند.

عمار بازدید : 749 دوشنبه 31 تیر 1392 نظرات (0)

مجری سابق برنامه‌ی سحر «ماه خدا» درباره‌ی اینکه آیا رفتنش از تلویزیون جدی است؟ گفت: ماندن یا نماندن یک مجری در تلویزیون برآیندی از انتظارات و توقعات مردم است‌؛ اگر مردم بخواهند برمی‌گردم.

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کاربر گرامی به نظر شما مطالب سایت را در چه حد می بینید؟
    جدول لیگ برتر خلیج فارس
    جدول لیگ فوتسال ایران
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1246
  • کل نظرات : 143
  • افراد آنلاین : 22
  • تعداد اعضا : 116
  • آی پی امروز : 67
  • آی پی دیروز : 24
  • بازدید امروز : 91
  • باردید دیروز : 45
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 631
  • بازدید ماه : 631
  • بازدید سال : 38,018
  • بازدید کلی : 447,761
  • کدهای اختصاصی

    ابزار وبمستر

    لینک تصویری
    برای ایجاد لینک درسایت گروه فرهنگی رهپویان عمار لوگو خود را به ما ارسال کنید