عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
منتـخبی از تصاویـر متحرک جالب و دیـدنی | 0 | 368 | behrouzba |
از فراز آسمان شهر قم | 0 | 550 | behrouzba |
مجموعه ای از تصاویـر جـذاب و شگفت انگیـز | 0 | 531 | behrouzba |
پشت صحنـه مناظـره نامـزدهای انتـخابات ریـاست جمـهوری یـازدهم | 0 | 519 | behrouzba |
منوریل، طرحی که قم خدمات آن را به عنوان نخستین شهر تجربه می کند | 1 | 592 | pesarekhoob |
عملکرد رئیس جمهور نهم و دهم را شما ارزیابی کنید... | 11 | 906 | pesarekhoob |
کپـی برابر اصـل! ساختـمانهای دزدی در دنیـای معـماری | 0 | 622 | behrouzba |
انتصاب رسمی مدیر انجمن سایت رهپویان | 0 | 602 | hassan |
تسنیم: گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین.این زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند.
روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد زن آن را گرفت و با گفتن " بسم الله الرحمن الرحیم" در پارچه ای پیچید و با " بسم الله " آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و "بسم الله" را بی ارزش جلوه دهد.
وی بعد از این کاربه مغازه خود رفت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.
زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن "بسم الله" در مکان اول خود گذاشت. شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن "بسم الله" از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید.[خزینةالجواهر ص 612]
دعا درخواست حاجت از خداوند براي خود و يا ديگري است.
اهميت دعا:
از جمله عوامل مؤثر در تهذيب نفس، صفاي باطن و رسيدن به کمال و قرب حق، دعا و نيايش به درگاه خداي سبحان است. دعا و نيايش، پيوند انسان را با خداي يکتا، برقرار نموده و موجب پرواز روح به سوي ملکوت و فضاي معطر معنوي و عرفاني مي شود. لذا در فرهنگ اسلامي، از جايگاه و منزلت خاصي برخوردار و مورد تأکيد و سفارش قرارگرفته است خداي سبحان مي فرمايد:«قل ما يعبؤا بکم ربي لو لا دعاؤکم»؛ (فرقان 77) «بگو اگر دعاي شما نباشد، پروردگارم هيچ اعتنايي به شما نمي کند.» مفهوم آيه، اين است که اگر خداوند به شما عنايت و توجه داشته است به خاطر دعاهاي شما بوده است نه چيز ديگر، و در آيه ديگري مي فرمايد:« و قال ربکم ادعوني استجب لکم ان الذين يستکبرون عن عبادتي سيد خلون جهنم داخرين» (غافر60) «پروردگارتان گفت:بخوانيد مرا تا شما را پاسخ دهم، آن هايي که از پرستش من، سرکشي مي کنند، زود است که با خواري به جهنم در آيند.»
پيامبر خاتم (ص) مي فرمايد:«دعا سلاح مؤمن، ستون دين و نور آسمان ها و زمين است.» (2) درجاي ديگر مي فرمايد:«برترين عبادت ها، دعاست، هرگاه خداوند به بنده اي، اذن ]و توفيق[ دعا دهد، دررحمت را به روي او بگشايد. بي گمان هيچ کس با دعا کردن، هلاک نمي شود.» (3) امام علي (ع) در وصيتي به امام حسن(ع) مي فرمايد:«بدان که کسي که ملکوت و خزائن دنيا و آخرت در دست اوست، به تو اجازه داده است تا او را بخواني و اجابت دعاي تو را ضمانت کرده است و به تو فرمان داده است که از او بخواهي تا به تو عطا کند و او مهربان و بخشنده است، ميان تو و خودش، حجابي ننهاده و تو را به آوردن واسطه و ميانجي، وادار نکرده است... سپس کليد خزائن و گنجينه هايش را که همان دعا و خواستن از اوست، دراختيار تو نهاده است پس هرگاه تو بخواهي، با دعا کردن، در همان گنجينه هاي او را مي گشايي. (4)
امام باقر(ع) در اين باره اين که: بهترين عمل چيست؟ مي فرمايد:«چيزي نزد خدا افضل از اين نيست که از او تقاضا کنند و از آنچه نزد اوست. بخواهند، و هيچ کس مبغوض تر و منفورتر، نزد خداوند از کساني که از عبادت او، تکبر ورزند و از مواهب او، تقاضا نمي کنند، نيست.»(5)
امام راحل (ره) پيرامون اهميت دعا مي فرمايد:«همه خيرات و برکات از همان دعا خوان هاست حتي آن ها که به طور ضعيف دعا مي خوانند و ذکر الله مي گويند به همان اندازه که طوطي وار در آن ها تاثير کرده بهتر از آنهايي هستند که ترک دعا کرده اند. نماز خوان و لو اين که مرتبه نازله اي داشته باشد از نماز نخوان، بهتر است، آري همين دعا خوان ها و همين کساني که به ظواهر اسلام، عمل مي کنند. يا پرونده جنايت ندارند يا پرونده جنايتشان، نسبت به ديگران کمتر است، همين دعا خوان ها در نظم اين عالم دخالت دارند، دعا را نبايد از بين اين جمعيت، بيرون برد جوان هاي ما را نبايد از دعا منصرف کرد.(6)
شان نزول آیۀ ا لکرسی
در روایت است که امام صادق (ع) به حالت چهار زانو د رمجلسی نشسته بود و پای راست خود را بر روی ران پای چپ قرار داده بود ، در این هنگام مردی گفت : فدایت شوم این نوع نشستن مکروه است . حضرت فرمودند : نه این چنین نیست ، بلکه این سخنی است که یهودی ها می گویند.
آنها می گویند : (( هنگامی که خدای متعال آسمان ها و زمین را آفرید و به عرش مسلط گشت ، به این صورت نشست تا استراحت نماید. ))
خدای متعال هم این آیه را (( در رد کلام باطل آنها )) فرمود که: (( الله لا اله الا هو )) تا (( هو العلی العظیم )) و امام صادق (ع) در همان حالت که نشسته بود باقی ماند.
از مجموع معانی ذکرشده برای حجاب و عفاف می توان نتیجه گرفت که عفاف نوعی حجاب درونی است که انسان را از گناه بازمی دارد.
حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هر گونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری
است. به تعبیری لطیف تر؛ حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب.
برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این گروه، از حجاب
تنها پوسته ای و ظاهری بی معنا دارند، و از سوی دیگر کسانی هستند که ادعای عفاف کرده و با تعابیری همچون؛ من قلب پاکی دارم،
خدا با قلبها کار دارد، آدم باید چشمش پاک باشد و ... خود را سرگرم کرده و مصداق «لَیَفْجُرَ اَمامَهُ»(11) می شوند. انسانهایی چنین
باید در قاموس اندیشه خود نکته ای اساسی را بنگارند و آن این است که درون پاک، بیرونی پاک می پروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور
شدن میوه ناپاکی به نام بی حجابی و بدحجابی نخواهد شد.
«الْيَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِينَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْکمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَکمُ الإِسْلاَمَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيم»(1)؛ امروز دين شما را به کمال رسانيدم و نعمت خودبر شما تمام کردم و اسلام را دين شما برگزيدم پس هر که در گرسنگي بي چاره ماند بي آنکه قصد گناه داشته باشد ، بداند که خدا آمرزنده و مهربان است .
چه آيه را راجع به قضيه غدير بدانيم مثل تمامي شيعيان و بسياري از برادران اهل تسنن (2) يا آن را به قضيه غدير بي ربط بدانيم در هر صورت اين س?ال پا بر جاست که چرا آيه به ماقبل و مابعد خود بي ربط است !؟
اساسا آيا لازم است آيات قرآن به قبل و بعد خود ، مانند کتابهاي متعارف بشري ، مرتبط باشند ؟!
اگر لازم است آيا اين ربط بين آيات براي افراد عادي قابل درک است؟!
مفسيرين تا چه اندازه به ارتباط آيات با يکديگر توجه نموده اند؟!